این امر به این معنا نیست که برای صلح و آرامش باید اینگونه به دروغ پناه ببریم. در هفته گذشته اعلام شد بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل محرمانه به روسیه سفر کرده است. اگر سفر نتانیاهو اینقدر محرمانه بود، چرا غیبت او فاش شد چرا اصلا سفر وی را خبر دادند و چرا بیان کردند که وی به روسیه رفته است؟ اگر این سفر صحت داشت، چرا دفتر وی این جار و جنجال را به راه انداخت؟ میتوانست فاشکردن این راز را به کتابهای تاریخ بسپارد.تاریخ اسرائیل پر از دروغ و فریب و نیرنگ است که در آن موقع مفید و بجا انگاشته شده بود.
بن گوریون بیان کرده بود که ارتش اسرائیل، در کشتار «قبیه» نقشی نداشت، درحالیکه ارتش باعث و بانی آن بود. هیچکس از سفر محرمانه و هوایی اسحاق رابین در پایان دوره اول نخستوزیری وی به مغرب خبر نداشت ولی این امر امروز فاش شده است. امروز همه میدانیم که سخنان مناخیم بگین مبنی بر اینکه جنگ لبنان، تنها محدود به 40کیلومتر خواهد ماند، دروغ بوده یا صحت داشته است.
در واقع دروغها سلسله مراتبی دارند و دارای درجات مختلفی هستند. در جنگ یک درجه از دروغ مورد نیاز است و در اوضاع عادی درجات دیگری از دروغ مجاز خواهد بود. هنگامی که نخستوزیری اسرائیل بهصورت متناوب در اختیار اسحاق شامیر و شیمون پرز بود، اسحاق شامیر بدون اطلاع شیمون پرز دست به انعقاد معاهده لندن با ملک حسین، پادشاه اردن زد و این امر موجی از خشم و نارضایتی را در شیمون پرز ایجاد کرد. وی از طریق وزارت خارجه از جریان این معاهده مطلع شد.
بیشتر دیدارهای اسحاق شامیر با ملک حسین در آن زمان محرمانه صورت میگرفت و نیازی نبود همه را از غیبت خود و یا از سفر خود مطلع کند. وی مشکلی نداشت که در سفرهایی به شکل محرمانه یا آشکار حاضر باشد، حتی مشکلی نداشت که در میان محمولههای گوجه فرنگی و پیاز به این طرف و یا آن طرف برود.
موشهدایان، هنگامی که وزیر خارجه مناخیم بگین بود، به همراه هیاتی رسمی به مقر سازمان ملل در ایالات متحده سفر کرد ولی در وسط راه در پاریس پیاده شد و در آنجا که هواپیمای مغربی منتظرش بود، بهصورت محرمانه با حسن التهامی، مشاور انور سادات دیدار کرد و بعد از آن به تلآویو بازگشت و دوباره به سازمان ملل رهسپار شد. بدون شک اهمیت این دیدار در نتیجه آنکه سفر انوار سادات به تلآویو بود، مشخص میشود.
روابط اسرائیل با فرانسه در زمان سوسیالیستها به رهبری «گی مولی» در بهترین وضعیت قرار داشت و علت آن تمایل دوطرف در شکست دادن استقلالطلبان الجزایر بود. در آن زمان دیدارهای محرمانه منجر به توافق دو طرف بر مشارکت اسرائیل در توطئهای شد که به حمله بریتانیا و فرانسه به مصر منتهی شد. فایدهای که این دیدارها برای اسرائیل داشت، این بود که شبهجزیره سینا زیر سلطه اسرائیل در آمد، هرچند که بعدها معاهدهای باعث شد سینا به مصر برگردانده شود.
پرز نخستین کسی بود که دروغهایی در مورد روابط خوب اسرائیل با دوگل را سرداد. همه میدانستند که فرانسه در گذشته و همواره یار و همدم اعراب بوده است. پرز در آن موقع دروغ نمیگفت ولی از جریان امور مطلع نبود.
در فوریه1998 با شارون مصاحبهای داشتم. وی در آن زمان، وزیر زیر ساختها در کابینه نتانیاهو بود. اوضاع با عراق بحرانی بود و بیم جنگی بین اسرائیل و عراق وجود داشت، بهخصوص با توجه به اینکه عراق در آن زمان مسلح به سلاح شیمیایی بود. در آن موقع شارون به من گفت که هر خبری در مورد ترس و نگرانی بنیامین نتانیاهو صحت ندارد ولی در واقع این امر دروغی بیش نبود و این سیاستمدار 60ساله همانند 50سالگی خود ترسو و بزدل بود.
یوئیل مارکوس
هاآرتص- 21 سپتامبر2009